بصورت کامل و PDF
تاجالدين حسن متخلص به «سليمي»، فرزند سليمان، از شعراي تواناي قرن نهم (ه. ق) است. «مردي سليمطبع و نيکونهاد و اهل دل بوده و در شاعري طبعي قوي داشته و در منقبت علي(ع) و اولاد بزرگوار او قصايد غرايي سروده و ولايتنامههايي بينظير دارد. گويند اصل او از تون است و در شهر سبزوار ميزيسته؛ او در ابتداي حال علمداري ميکرد. روزي براتي بر بيوهزني بنوشت و آن عجوزه فريادکنان رو بدو کرد و گفت: اي مرد، اين برات نامُوَجّه را، به حکم که بر من نوشتهاي؟ سليمي گفت به حکم سيد فخرالدين که وزير ملک است. بيوه زن گفت: اي ظالم، اگر روز عرض اکبر من دامنت گيرم و تو گويي که به من به حکم سيد فخرالدين ظلم کردهاي، آيا حق تعالي در آن روز اين سخن را از تو قبول کند يا نه؟ دردي در نهاد سليمي از سخن عجوزه پيدا شد و همان ساعت سوگند ياد کرد که در مدت عمر دگر گرد حرامخواري و علمداري نگردد و به عهد خود وفا کرد.
و بعد از آن مولانا سليمي به راه حق در آمد و به زيارت حج اسلام و عتبهبوسي مراقد ائمه عليهمالسلام مشرف شد. در اين باره ميگويد:
داد حبّ شه مرا از دفتر و ديوان نجات فيض ميگيرد فلک اين ساعت از ديوان من
کار ديوان چون کند؟ هر کو نکوسيرت بود من نخواهم دولتي کز وي بود خذلان من
کردهام از کارها مداحي شه اختيار زو بود چون دولت و اقبال جاويدان من (ص 220)
وفات مولانا حسن سليمي در ولايت جهان و ارغيان بوده به وقت زيارت مشهد درسال 854 . جسد او را به سبزوار بردهاند و آنجا مدفون است. او قصايد غرايي در توحيد و منقبت دارد و بيشتر اشعارش به پيروي از کاشي سروده شده است.» (سمرقندي 1382، 436-438).
تذکره دولتشاه نزديکترين تذکره به زمان شاعر است که از آن در معرفي شاعر استفاده شد. در تذکرههايی مانند ريحانهالادب، عرفاتالعاشقين و آتشکده آذر نيز همين مطالب در مورد سليمی تکرار شده است و در اصل با يکديگر تفاوتي ندارند.
دیدگاه های شما
دیدگاه خود را بنویسید